دیگه چه خبر?


اوایل که اومده بودم به سرزمین عجایب، مامانم روزی سه بار برام زنگ میزد،روزی سه بار هم بابام زنگ میزد.کلا 6 بار در روز من با مامان و بابام صحبت میکردم.تا اینکه گذشت و من بد عادت شدم.الان هر روز مامانم باید بهم بزنگه البته نه روزی 3بار.ولی خب، باید باهم صحبت کنیم.دیروز مامانم زنگ نزد منم نمیدونم چرا هر وقت میخواستم زنگ بزنم یه کاری پیش میومد و این شد که اصلا با هم حرف نزدیم.میدونید چیه?گاهی وقتی زنگ میزنیم مامان کلی اخبار دسته اول داره و هی تند تند پشت سر هم میگه منم جیگرم حال میاد.گاهی اصلا هیچ حرفی نداریم که با هم بزنیم یعنی حرف کم میاریم و تنها مکالمون اینه:من:چه خبر? 

مامان:سلامتی  

من:دیگه جه خبر? 

مامان?دیگه همین.تو چه خبر? 

من:سلامتی.خب?دیگه?

مامان:خب که خب.دیگه همین.

من:آهااااااااااان... 

 و این مکالمه همچنان ادامه دارد.تا اینکه یکیمون یه کاری براش پیش بیاد و خداحافظی کنه که اکثرا برای مامان پیش میاد.  

یعنی عااااشق زنگ زدن های مامانمم.خصوصا وقتی حرفی برای گفتن نداریم.الان هم میخوام برم بزنگم بهش یکم با هم صحبت کنیم ببینم اخبار جدید چی داره تو بساطش تا یکم به وجد بیام



نظرات 4 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 19:56 http://hajv.blogsky.com/

کار خوبیه آفرین.
البته دخترا همشون همینن

زیر این آسمون آبی (فاطیما) سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 07:33 http://zireasemoon.blogsky.com/

مامان من اوایل هفته ای دو بار زنگ میزد
بعد شد یه بار
بعد از بارداری هم هفته ای دو سه بار زنگ میزنه
تو خونه ما تلفن برای مواقع ضروری استفاده میشه فقط برای همینم مکالمات بیشتر از دو سه دقیقه نیست مگر اینکه خبری باشه

آما خونه پدرشوهرم روزی 2بار پدرشوهر، دو بار مادرشوهر و یکی دو بار علی زنگ میزنه بهشون
تازه خواهراشم هر چند روز زنگ میزنن
همشم هی میگن چه خبر
منم هی میگم سلامتی!
خب واقعا خبری نیست وقتی روزی 6 بار تماس میگیرن!

بیشتر وقتا هم من و علی از دستشون کلافه میشیم بسکه زنگ میزنن

مادر شوهر منم مواقعی که خودش خبر خاصی داشته باشه زنگ میزنه.گاهی هفته ای دوبار، گاهی هم سه بار.کلافه کننده نیست.معمولیه. ولی اوایل همینجوری بود که میگی.
ولی من خودم دوست دارم هر روز صدای مامانمو بشنوم.و البته اشتباه برداشت نشه.ازونایی نیستم که هر اتفاق ریز و درشتی رو برا مامانم بگم.با مامانم هر روز صحبت میکنم ولی حریم خصوصی زندگیمون حفظه.هم من و هم پوری.فقط برای رفع دلتنگیه

صبا سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 15:46 http://yek-banoo.persianblog.ir

سوری جون دلم تنگ شده...منم هی به مامانم زنگ میزنم...دقیقا همین طوری...وقتی زنگ میزنه دلم نمیخواد تلفنو قطع کنم
هی میگم مامان بازم حرف بزن...

ساراکو جمعه 2 خرداد 1393 ساعت 18:40 http://saraku.ir

ولی همینم خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد