دیشب با پوری رفتیم پارک نزدیک خونمون.رفتیم سمت وسایل بازی دییم هیچکس نیست.از فرصت استفاده کردیم و یه دل سیر با اینا بازی کردیم.وااای این سرسره پیچ پیچیه از همه بهتر بود.همینطور که بازی میکردیم، دیدیم چند تا خانواده با بچه هاشون اومدن.ما هم بی توجه به اینکه دارن نگامون میکنن، کودک درونمونو آزاد آزاد گذاشتیم تا بعد از مدتها بهش خوش بگذره.یهو دیدیم مامان بابا ها هم سوار تاب و سرسره شدن و تا به خودمون اومدیم دیدیم صدای خنده و شادی ما بیشتر از صدای بچه هاست.یعنی در این حد که میخواستیم سوار سرسره شیم به بچه ها میگفتیم صبر کنین اول ما سوار شیم بعد شما.
اینا خیلی کوتاهند.بشینی توش پات رو زمینه.وصلت به سر خوردن نمیده...اون بزرگاش آی حال میده.ای حال میده..بازم بگم :آی حال میده
آره.کوتاه بودن.تازه منم شلوارمو در این راه از دست دادم
وای سوری جونم احساس کردم اونجام
با خندت کلی خندیدم
خوش به حالتون
قربونت برم.
خب کاری نداره که صبا جون،با همسریت برو حالشو ببر.
خیلی خوبه.بعدش کلی انرژی مثبت بهتون منتقل میشه.
آخ نگو
من همیشه به علی میگم بیا بریم سوار شیم، میگه نه زشته!
زشت اینه که آدم کودک درونشو آزار بده
مگه نه؟
جالبه که خانواده های دیگه هم باهاتون همراهی کردن
آره.انگار اونا هم منتظر بودن تا یکی یخشونو باز کنه.
ما کلا خیلی بد برخورد میکنیم با کودک درونمون.
واااااااااااااااااااااااااااا. کودک درونت به وقتش کودکییی نکرده الان یادش افتاده.ههههههههههههههه
کودک درون من بیش فعاله.
کاری به اون موقع ها نداره.همیشه همینه
کودک درون فعال میباشد دیگر
سلام آی چیچیک عزیزم.
آره، شدیدا
برای کودک درون قاقالی لی هم بخر
حتما لیلی جان